دل نوشته های دور

متن مرتبط با «دیدنت» در سایت دل نوشته های دور نوشته شده است

قسم به روز دیدنت

  • قسم به روز دیدنت ، از روزی که ندیدمت ، شبا خوابم نمیراون رنگ شاد پیرهنت ، یواشکی میدیدمت ، دیگه یادم نمیرکارم شده پرسه زدن ، تو دستم گل نسترن ، شاید که باز دیدمتخیابونا پس کوچها ، در و دیوارا آشنا ، آیا باز می بینمتهمه دیگه میشناسنم ، می خندن به پیراهنم ، چند سالی تنمهآخه اگه عوض بشه ، نشناسیمو دیگه نشه ، تا ته عمر غممهچرا نیومدم جلو ، نگفتم حرف دلمو ، حالا بکش حقتهآوارگی دربدری ، بیکاری و بی خبری ، فکر نکنم بستتهسالها گذشت از اون روزا ، نیومدی دیگه چرا ، همه موهام سفیدناز هر کسی میپرسمت ، میگم از رنگ پیرهنت ، دیگه تو رو ندیدنعجب روزای خوبی بود ، آسمونا آبی بود ، درست مثه پیرهنتروز و شبام عالی بود ، تو دلم چه حالی بود ، فقط به شوق دیدنتچرا نیومدم جلو ، نگفتم حرف دلمو ، حالا بکش حقتهآوارگی دربدری ، بیکاری و بی خبری ، فکر نکنم بستته نوشته شده در پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ساعت 0:37 توسط جواد مهاجرپور| | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها